متن كامل سخنراني باراك اوباما در صحن سازمان ملل_قسمت اول
باراک اوباما رییس جمهور امریکا در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل گفت که آماده حل و فصل مسائل ایران و امریکا به روش صلح آمیز است. متن کامل سخنرانی وی در ادامه می آید. جناب دبیر کل! هیئت های محترم! خانم ها و آقایان! هر سال ما دور هم جمع می شویم تا بار دیگر بر آرمانهایی تاکید کنیم که در تاسیس این نهاد مدنظر بوده است. در بخش اعظم تاریخ ثبت شده جهان، آمال انفرادی مشمول منویات ظالمان و امپراتور ها بوده است و اختلافهای نژادی، دینی، و قبیله ای از طریق شمشیر و جنگ ارتش ها حل و فصل می شد. ایده اینکه ملت ها و کشور ها بتوانند در صلح و صفا در کنار هم قرار بگیرند تا اختلاف هایشان را حل و فصل کنند و شکوفایی مشترک را پیش ببرند، غیرقابل تصور به نظر می رسید. پس از کشتار وحشتناک دو جنگ جهانی تفکر ما تغییر کرد. سرانی که سازمان ملل متحد را تاسیس نهادند ساده لوح نبودند. آن ها فکر نمی کردند که این نهاد می تواند همه جنگ ها را ریشه کن کند. اما باتوجه به کشته شدن میلیون ها نفر و تبدیل شدن قاره ها به آوار و با ساخت تسلیحات هسته ای که می تواند کره زمین را نیست و نابود کند، آن ها متوجه شدند که بشریت نمی تواند به تنهایی بقا داشته باشد. به همین علت، آن ها این نهاد را برای ما ایجاد کردند با این باور که این نهاد می تواند به ما این امکان را بدهد تا مناقشه ها را حل و فصل کنیم و قواعد رفتاری را الزام آور کنیم و عادت همکاری را ایجاد کنیم که در طول زمان، قوی تر شود. در طول چندین دهه، سازمان ملل متحد سبب تغییر اوضاع شده است. سازمان ملل متحد به طیفی از کار ها از کمک به ریشه کن کردن بیماری ها تا آموزش دادن به کودکان و تا می انجیگری برای صلح درگیر بوده است. اما همانند هر نسلی از رهبران جهان، ما با چالشهایی عظیم و جدید مواجه هستیم و این نهاد )سازمان ملل( همچنان مورد آزمون قرار می گیرد. سوال مطرح این است که آیا ما دارای شجاعت و خرد هستیم تا درمقام کشور-ملت و اعضای جامعه بین المللی واقعا به این چالش ها بپردازیم و اینکه آیا سازمان ملل متحد می توان در آزمون زمان خودمان سربلند باشد یا خیر؟ در دوره مسئولیت من در مقام رئیس جمهور، برخی از فوری ترین چالشهای ما پیرامون اقتصاد جهانی بوده که به صورت فزاینده ای در هم تنیده شده است و اینکه تلاشهایی برای نجات از بد ترین اقتصاد جهان معاصر انجام داده ایم. حالا پنج سال پس از سقوط اقتصاد جهانی، به لطف تلاشهای هماهنگ کشورهایی که در اینجا حضور دارند، فرصتهای شغلی ایجاد شده است، نظام مالی جهانی ثبات پیدا کرده است و مردم جهان بار دیگر از فقر نجات پیدا کرده اند. اما این پیشرفت شکننده و نابرابر است و هنور کارهایی باقی مانده است که ما باید با هم انجام بدهیم تا اطمینان خاطر بدهیم که شهروندان می توانند به فرصتهایی دسترسی داشته باشند که برای شکوفایی در قرن بیست و یکم به آن نیاز دارند. ما با هم تلاش کردیم تا به یک دهه جنگ پایان بدهیم. پنج سال پیش، حدود 180 هزار آمریکایی در می دانهای خطرناک خدمت می کردند و جنگ عراق، مسئله غالب در روابط ما با دیگر کشورهای جهان بود. حالا، همه نیروهای ما از عراق خارج شده اند. سال آینده ائتلاف بین المللی به جنگ در افغانستان پایان خواهد داد آن هم درحالیکه به ماموریت خودش در نابودی هسته اصلی القاعده دست یافته است که یازده سپتامبر به ما حمله کرد. به نظر ایالات متحده، این شرایط جدید به معنای دور شدن از جای پای جنگی مستمر است. علاوه بر آوردن نیروهای نظامی خود به کشورمان، ما استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین را محدود کرده ایم تا فقط مواضع کسانی هدف قرار بگیرد که تهدیدی فوری برای آمریکا هستند و دستگیری آن ها امکان پذیر نیست و تقریبا این اطمینان خاطر کامل وجود دارد که هیچ غیرنظامی در این حملات کشته یا زخمی نمی شود. ما افراد بازداشت شده را به کشورهای دیگر انتقال داده و تروریست ها را در دادگاههای قانونی محاکمه کرده ایم. ما با سختکوشی تلاش کرده ایم زندان گوانتانامو را تعطیل کنیم. درست همان زمانی که بررسی می کردیم چگونه توانمندی نظامی فوق العاده خود را به گونه ای مستقر کنیم که مطابق آرمان هایمان باشد، به بررسی شیوه های جمع آوری اطلاعات مبادرت کردیم تا اینکه به گونه ای مناسب بین نگرانی های مشروع شهروندان و متحدانمان با نگرانی های حفظ حریم شخصی توازن ایجاد کنیم که همگان نگران آن هستند. درنتیجه این کار ها و همکاری با متحدان و شرکایمان، جهان درمقایسه با پنج سال پیش، امن تر شده است. اما حتی نگاهی گذرا به عناوین نخست رسانه ها نشان می دهد که هنوز خطر باقی است. در کنیا شاهد آن بوده ایم که تروریست ها، غیرنظامیان بیگناه را در یک مرکز خرید هدف قرار داده اند. ما با خانواده هایی در کنیا ابراز همدردی می کنیم که از این ماجرا متاثر شده اند. درپاکستان نیز حدود یکصد نفر چند روز پیش توسط بمب گذاران انتحاری در خارج از یک کلیسا کشته شدند. در عراق نیز کشتار ها و بمب گذاری ها همچنان بخش وحشتناکی از زندگی )مردم( است. در این می ان، القاعده در شبکه های منطقه ای و گروههای شبه نظامی متفرق شده است. این وضع سبب شده است القاعده توانی نداشته باشد که بتواند حمله ای همانند یازده سپتامبر را سبب شود اما تهدیدی جدی برای دولت ها و دیپلمات ها، تجار و غیرنظامیان در سراسر جهان است. تحولات دیگری که به همین اندازه حائز اهمیت است، تحولات در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا است که سبب شده است اختلافهای عمیقی بین جوامع بوجود بیاید بطوریکه نظم قدیمی پایان یافته است و مردم این منطقه با تحولات پیش روی دست به گریبان هستند. در اکثر مواقع با خشونت به جنبشهای مسالمت آمیز پاسخ داده شده است. این واکنشهای خشونت بار از جانب افرادی بوده است که درمقابل تغییرات مقاومت می کنند یا افراطیونی که به دنبال مصادره تغییرات به نفع خودشان هستند. مناقشه فرقه ای بار دیگر ظهور پیدا کرده است. اشاعه احتمالی جنگ افزارهای کشتار جمعی همچنان بر تلاش ها برای پیگیری صلح سایه افکنده است. در هیچ جای جهان به اندازه سوریه شاهد ظهور قدرتمند این روند نیستیم. در سوریه، تظاهرات مسالمت آمیز علیه رژیمی خودکامه با سرکوب و کشتار مواجه شد. در مواجهه با چنین کشتاری، بسیاری از سوری ها به هویت فرقه ای خود از قبیل سنی، علوی، مسیحی و کرد بازگشتند و اوضاع سوریه به جنگ داخلی تبدیل شد. جامعه بین المللی از همان اول به مخاطرات در سوریه پی برد اما پاسخ ما با سطح چالش مطرح تناسب نداشت. کمکهایی که به سوری ها داده می شود با آلام افراد زخمی شده و آواره شده در جنگ مطابق نبود. روند صلح در سوریه هنوز زاده نشده است. آمریکا و دیگر کشور ها تلاش کرده اند مخالفان میانه رو را در سوریه تقویت کنند اما گروههای افراطی، ریشه دوانده اند تا از این بحران سوء استفاده کنند. متحدان سنتی بشار اسد از او حمایت کرده اند و با اشاره به اصل حاکمیت، برای محافظت از رژیم بشار اسد اقدام کرده اند. در بیست و یکم اوت، رژیم سوریه از تسلیحات شیمیایی در حمله ای استفاده کرد که به کشته شدن بیش از یک هزار نفر ازجمله صد ها کودک منجر شد. بحران در سوریه و بی ثبات شدن منطقه، دقیقا به قلب چالش بزرگتری مرتبط است که جامعه بین المللی حالا باید با آن مواجه شود. این چالش ها عبارتند از اینکه ما چگونه باید به مناقشه ها در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا پاسخ بدهیم؟ این مناقشه ها نه تنها بین کشور ها است بلکه در درون کشور ها هم است. چگونه ما باید بین دو گزینه، نظاره گری بیرحمانه استفاده از گاز اعصاب علیه کودکان از یک سو و درگیر کردن خودمان در جنگ داخلی کشوری دیگر از سوی دیگر، یک گزینه را انتخاب کنیم؟ نقش زور در حل و فصل مناقشه هایی که تهدیدکننده ثبات منطقه است و تضعیف کننده همه استانداردهای اساسی رفتار متمدنانه است، چیست؟ و نقش سازمان ملل متحد و حقوق بین الملل در رسیدگی به فریادهای عدالت خواهانه چیست؟ امروز می خواهم کلیات مواضع آمریکا را تبیین کنم. ما معتقدیم جامعه بین الملل به عنوان نقطه شروع باید استفاده از تسلیحات شیمیایی را ممنوع کند. وقتی من آمادگی خود را برای صدور دستور حمله محدود علیه رژیم اسد در پاسخ به استفاده وقیحانه از جنگ افزارهای شیمیایی اعلام کردم، این حرف را همینطوری به زبان نیاوردم. من بدان علت این کار را انجام دادم که فکر می کردم ممنوع کردن جدی استفاده از تسلیحات شیمیایی که سابقه آن از سازمان ملل متحد قدیمی تر است، در جهت منافع ملی ایالات متحده و در جهت منافع جهان قرار دارد. ممنوعیت استفاده از تسلیحات شیمیایی حتی در جنگ ها، مورد قبول 98 درصد بشریت است. خاطرات وحشتناک نظامیانی که در خندقهای جنگی خفه می شدند، سبب تقویت این نگرش شده است و همچنان خاطره یهودیانی که در اتاقهای گاز کشتار شدند و ده ها هزار ایرانی که هدف این تسلیحات قرار گرفتند. شواهد دال بر اینکه رژیم اسد در بیست و یکم اوت از این تسیلحات استفاده کرده بسیار زیاد است. بازرسان سازمان ملل متحد گزارش روشنی مبنی بر اینکه راکتهای پیشرفته مقادیر زیادی از گاز سارین را به سمت غیرنظامیان شلیک کرده اند؛ ارائه کردند. این راکت ها از یک منطقه شلیک شد که تحت کنترل رژیم سوریه بود و در منطقه ای فرود آمد که مخالفان درآنجا بودند. این سخن که کسی به غیر از رژیم سوریه این حمله را انجام داده، توهینی به خرد انسانی و مشروعیت این نهاد )سازمان ملل متحد( است. باوجوداین، بلافاصله پس از وقوع این حمله، کسانی بودند که حتی مشروعیت حمله محدود به سوریه در شرایط فقدان مجوز آشکار از جانب شورای امنیت سازمان ملل متحد را زیرسوال می بردند. درحالیکه هیچ تهدید نظامی جدی )از جانب سوریه( مطرح نبود، شورای امنیت به هیچ وجه تمایلی برای اقدام خود نشان نداد. با وجود این، همانطور که من با ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در مدت بیش از یک سال گذشته بحث کرده ایم و جدید ترین مورد آن در سن پطرزبورگ بوده است، ترجیح من همواره این بوده است که راه حلی دیپلماتیک برای این مسئله پیدا شود. در چند هفته گذشته، ایالات متحده، روسیه و متحدان ما به توافقی دست پیدا کرده ایم تا اینکه تسلیحات شیمیایی سوریه در کنترل بین المللی دربیاید و سپس نابود شود. دولت سوریه با ارائه گزارش انبارهای تسلیحات شیمیایی اش، گام نخست را در این زمینه برداشته است. حالا باید قطعنامه قوی شورای امنیت سازمان ملل متحد تصویب شود تا مشخص کند که رژیم بشار اسد به تعهداتش پایبند است. اگر رژیم سوریه این کار را انجام ندهد باید عواقبی متوجهش باشد. اگر ما نتوانیم حتی دراین خصوص به توافق برسیم، این مسئله نشان می دهد که سازمان ملل متحد قادر نیست اساسی ترین قوانین بین المللی را نیز اعمال کند اما از سوی دیگر اگر ما موفق شویم؛ این وضع، پیام قوی منتقل خواهد کرد مبنی بر اینکه استفاده از تسلیحات شیمیایی در قرن بیست و یکم هیچ جایی ندارد و این نهاد )سازمان ملل( در سخنانش جدی است. توافق ما درباره تسلیحات شیمیایی باید سبب تقویت تلاشهای دیپلماتیک وسیعتری شود مبنی براینکه به راه حلی سیاسی در داخل سوریه دست پیدا کنیم. من معتقد نیستم که اقدام نظامی طرفهای داخل سوریه یا قدرتهای خارجی می تواند به صلحی پایدار برسد. درعین حال، معتقد نیستم که آمریکا یا کشور دیگری باید مشخص کند که چه کسی رهبری سوریه را برعهده داشته باشد. مردم سوریه باید خودشان در این زمینه تصمیم بگیرند. باوجود این، رهبری که مردم خودش را کشتار کرده و کودکان را با گاز شیمیایی به قتل رسانده است، نمی تواند بار دیگر مشروعیت به دست بیاورد تا کشوری را هدایت کند که به شدت چنددسته شده است. این سخن که سوریه می تواند به نوعی به وضع پیش از جنگ بازگردد، سخنی تخیل آمیز است. زمان آن فرارسیده است که روسیه و ایران درک کنند تاکید بر )بقای( حکومت بشار اسد به صورت مستقیم به بروز نتیجه ای منجر خواهد شد که آن ها از آن می ترسند یعنی ایجاد فضایی که به صورت فزاینده ای خشونت بار باشد و زمینه ای برای فعالیت افراطیون بوجود می آورد. درنقطه مقابل، کشورهایی که از مخالفان میانه رو در سوریه حمایت می کنند باید آن ها را ترغیب کنند که مردم سوریه نمی توانند اجازه بدهند نهادهای حکومتی نابود شود و نمی توان بدون پرداختن به نگرانی ها و ترسهای مشروع علوی ها و دیگر اقلیتهای سوریه، به راه حل سیاسی رسید. ما متعهد هستیم در این مسیر سیاسی حرکت کنیم. به موازات تلاش ما در پیگیری رسیدن به راه حل )سیاسی( باید به خاطر داشت که این تلاش بازی با حاصل جمع صفر نیست. ما دیگر در دوران جنگ سرد نیستیم. دیگر بازی بزرگی وجود ندارد که بخواهیم در آن برنده شویم. آمریکا به غیر از رفاه مردم سوریه، وجود ثبات در همسایگان سوریه، نابودی تسلیحات شیمیایی و حصول اطمینان از این مسئله که سوریه، پناهگاهی برای تروریست ها نخواهد بود، انگیزه دیگری درباره سوریه ندارد. من از نفوذ همه کشورهایی که می توانند در راه نیل به حل و فصل مسالمت آمیز جنگ داخلی سوریه کمک کنند؛ استقبال می کنم. به موازات پیشبرد روند )کنفرانس( ژنو، از همه کشورهای حاضر در این مکان می خواهم به تلاشهای خود بیفزایند تا به نیازهای انسانی در داخل سوریه و کشورهای اطراف آن پاسخ داده شود. آمریکا بیش از یک میلیارد دلار برای این منظور متعهد شده است. امروز اعلام می کنم که ما سیصد و پنجاه میلیون دلار دیگر برای این منظور اختصاص خواهیم داد. البته هیچ کمکی نمی تواند جایگزین راه حل سیاسی باشد که به مردم سوریه این فرصت را بدهد تا کشورشان را بازسازی کنند. اما همین کمک ها می تواند به مردم نیازمند سوریه کمک کند. چه نتیجه گیری بزرگتری می توان از سیاستهای آمریکا درباره سوریه گرفت؟ شنیده ام که برخی از اکراه ما برای استفاده از قدرت نظامی برای سرنگون کردن اسد سخن گفته اند و اینکه معتقدند انجام ندادن این کار نشان از ضعف عزم آمریکا در منطقه است. عده دیگری می گوید تمایل من برای صدور دستور حمله نظامی اگرچه محدود علیه سوریه برای جلوگیری از استفاده بیشتر از تسلیحات شیمیایی نشان می دهد ما از جنگ عراق هیچ درسی فرانگرفته ایم و آمریکا همچنان به دنبال کنترل خاورمیانه برای نیل به اهداف خودش است. از این منظر، وضع سوریه نشان دهنده وضع متناقضی است که چندین دهه در منطقه وجود داشته است. ایالات متحده به علت مداخله در منطقه آماج انتقاد ها قرار گرفته و متهم شده است که در همه اقدامات توام با دسیسه دست داشته است. درعین حال، آمریکا به علت نداشتن تلاش کافی برای حل مشکلات منطقه و بی تفاوت بودن به آلام مسلمانان مقصر تلقی شده است. باعنایت به نقش آمریکا در جهان، بخشی از این نگرش ها اجتناب ناپذیر است. اما این نگرش متناقض بر حمایت مردم آمریکا در درگیر بودن کشورشان در منطقه تاثیر عملیاتی دارد و در برخی مواقع به سران منطقه و جامعه بین الملل اجازه می دهد تا خودشان به مشکلات دشوار نپردازند. اجازه می خواهم از این فرصت استفاده کنم تا کلیات سیاستهای ایالات متحده درباره منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را تشریح کنم و در دوره باقی مانده از دوران ریاست جمهوری ام، این سیاست ها چه خواهد بود. ایالات متحده آمریکا آماده است از همه عناصر قدرتش ازجمله نیروی نظامی استفاده کند تا منافع اصلی اش را در منطقه تامین کند. ما با تجاوزهای خارجی علیه متحدان و شرکایمان در منطقه مقابله خواهیم کرد همانطور که در جنگ خلیج )فارس( این کار را انجام خواهیم داد. ما اطمینان حاصل خواهیم کرد که جریان آزاد انرژی از منطقه به دیگر مناطق جهان ادامه داشته باشد. باآنکه آمریکا به صورت مستمر وابستگی خودش را به نفت وارداتی کم می کند، جهانیان هنوز هم به منابع نفتی این منطقه وابسته هستند و ایجاد اخلال جدی در این حوزه می تواند کل اقتصاد جهانی را بی ثبات کند. ما شبکه های تروریستی را نابود می کنیم که مردم ما را تهدید می کند. هرجا امکان پذیر باشد ما ظرفیت شرکایمان را تقویت خواهیم کرد، به حاکمیت کشور ها احترام خواهیم گذاشت و تلاش خواهیم کرد به ریشه های اصلی تروریسم بپردازیم. اما هرگاه برای دفاع از ایالات متحده در مقابل حملات تروریستی لازم باشد، ما اقدام مستقیم انجام خواهیم داد.« این متن در دو پست گنجانده شده است. جه